۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه

من باید بروم...

امشب بعد از حدود 4 سال یکی از بچه های دانشکده که سال بالاتر از من بود رو دیدم. تقریبا وقتی دو تا تغذ یه ای به هم می رسند 70% حرف هاشون تکراری هست و حرف از اوضاع کار و ...
نمی دونم چرا، شاید واسه رشته های دیگه هم اینجوری باشه.
طبق معمول بحث دکتر کرمانی پیش اومد و تعداد قابل توجهی از مراجعینی که با انسداد روده و برگشت به وزن بالاتر از وزن اولیه و مشکلات مربوط به کبد و ... به ما تقریبا صفر کیلومترها مراجعه می کنند.
نکته جالب اینجاست که برای ما نامه میاد که با این آقا همکاری نکنید و گرنه جیزتون می کنیم و بعدا یه نامه دیگه میاد نامه ما رو باید بزنید به دیوار تا در دید مراجعین باشه و گرنه این بار جیززززتون می کنیم ولی آقای ؟ ، !دانشگاه و * # دانشکده پیراپزشکی که اتفاقا & هم هست و قبلا هم + @ دانشگاه بوده مجوز خودش رو در اختیار این دکتر کرمانی قرار داده و به شدت در حال همکاری هست.
خب مثل همیشه من اصلا نظری ندارم. فقط می دونم من باید بروم... فیلم HOT FUZZ که نیست اینجا...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

boro.....va hatman khoshbakht sho

ناشناس گفت...

من 7 سال پيش كه زمان كنكور ليسانسم بود 10 كيلو چاق شدم و از اون زمان تا حالا خيلي دلم براي اون اندام لاغرم تنگ شده و چون هرگز تصميم جدي براي ورزش و رژيم نگرفتم تا الان فقط 5 كيلوش رفته و من در تمام عكس‌هاي 7 سال اخيرم دمبه‌اي بيش نبودم :(( حالا اونايي هم كه مونده بعضاً مجتمعند در نقاطي و من چه معني ميده به اين بلاگ كه سر بزنم داغ دلم تازه شه اصلاً؟؟؟! ها؟؟ SOS!