۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

اندر فواید تغذیه چی بودن...

فقط یک تغذیه ای می تونه بدتر از خود مدیترانه ای ها بره تو کار "رژیم مدیترانه ای" بس که سالم و منطبق با درس هایی هست که خونده و مردمش از همه مردم دنیا سالم ترند...

فقط یک تغذیه ای یک قاشق سالاد الویه رو با کلی سالاد کاهو و کلم قاطی می کنه تا حالا که داره مزه توپ سالاد الویه پر کالری رو می فهمه مقادیر زیادی فیبر بی کالری هم بخوره، این به اون در...

فقط یک تغذیه ای با شیرینی و شکلات هایی که توی روز های عید و میلاد توی خونه ها زیاد پیدا می شه برای بچه ها ماهی و پرنده درست میکنه بلکه یاد بگیرند اینا همش برای خوردن نیست تا شاید یکی کمتر بخورند...


فقط یک تغذیه ای می تونه ناگهانی با پاس کردن چند واحد و بازدید از چند کارخونه فراورده های گوشتی از عشقش به ژامبون و کالباس دودی دست بکشه...

اونی که عدسی رو به لازانیا ترجیح می ده اگه پدر بزرگ و مادر بزرگتون نبود حتما یک تغذیه ای هست...

فقط یک تغذیه ای وقتی سبد خرید پر از سوسیس و کالباس و بیسکویت و آبمیوه مردم رو توی فروشگاهها می بینه به حالشون تاسف می خوره...

اگر دیدید یکی برای بچه زلزله مهمونشون که یک جا بند نمی شه یک سیب رو چند تا برش افقی داد و برش ها رو از هم جدا کرد بعد به بچه گفت بلدی سیب رو از اول بسازی؟ بدونید تغذیه خونده(بسته به سن بچه می شه 2-1 برش عمودی هم اضافه کرد یا برای همون بچه level رو بالا برد تا بیشتر یه جا بشینه، با توجه به زمان و حرکات دست بچه می شه تخمینی از هوش "آزمودنی"! هم به دست آورد!)...


فقط یک تغذیه ای برای اینکه سر کلاس تغذیه انجمن دیابت، برای دیابتی ها الکی نسخه نپیچیده باشه که قند و شکر مزخرف هست ، دیگه خودش قند و شکر ومربا و شیرینی نمی خوره...

ولی همون تغذیه ای وقتی بوی ذرت مکزیکی رو توی خیابون می فهمه قیافه همه عزیزانش یادش می ره و دعا می کنه خدایا منو از جلوی این یکی هم به سلامت رد کن. تازه به ذرت فروش ها هم یاد می ده که پودر سیر اضافه کنند و سس فلان طور باشه...

همون تغذیه ای با دیدن پفک و مانچی و کرانچی و چیپس پیاز و جعفری دست و دلش می لرزه و برای اینکه وجدانش درد نگیره گاهی اونا رو با ماست می خوره که از ورای این همه روغن و رنگ مصنوعی و نمک و نگهدارنده مثلا کلسیم هم دریافت کرده باشه...

ولی این تغذیه ای نمودار تغییرات وزنش سینوسی هست...

همون تغذیه ای با فهمیدن بوی عدس پلوی مامانش ضمن خوشحالی، عزا هم می گیره که باز هم overload...

همون تغذیه ای با هیچ منطق و یاد آوری اندیکس گلیسمی و اضافه وزن از رانی انبه نمی گذره ...

این تغذیه ای از شکلات هم نمی گذره و از قهوه و بستنی قهوه و سایر مشتقات وابسته هم ، چون متیل گزانتین دارند اینا و این تغذیه ای فکر می کنه این دوست داشتن با آگاهی و شناخت هست و با بقیه که از وجود متیل گزانتین بی اطلاعند باید یه فرقی داشته باشه. اونا که نمی دونند چقدر مسیر متابولیسمش سخته و چقدر آنزیم و...

خلاصه فقط life style یک تغذیه ای می تونه اینطوری باشه.

و وقتی تو یه جمع همه نشستند و در زمینه کاری خودشون دارند آمارهای هوش ربایی می دن در مورد مصرف آب و برق و گاز و بنزین و جراحی بینی و نفوذ کم اینترنت و این همه مشکل و ... که کلا اول هستیم چه از اول چه از آخر، می تونم تا صبح از این آمارها بدم در مورد تغذیه ایرانی ها و سن سکته قلبی که به 35 سال رسیده و قدی که داره سال به سال کوتاه تر می شه و کم تحرکی و بالا رفتن اپیدمیک شیوع سرطان تا 20 سال دیگه و شایع ترین علت نابینایی در ایران که دیابت کنترل نشده است و... و اینکه نمی گن تو لالی!

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

بحران غذا در مصر

ظاهرا مصر دچار "بحران غذا" شده و شاید هم "بحران مالی". البته علما پیش بینی کردند که 7 سال آینده این اتفاق خواهد افتاد.
و هم اکنون در حال انجام اقدامات مقتضی برای مقابله با بحران غذا هستند.
همه این ها رو من خودم شنیدم از تلویزیون و مثل اینکه فردی به نام "یوزارسیف" در راس مدیریت بحران قرار داده شده و طرحی به نام "طرح تحول اقتصادی" رو می خواد پیاده کنه ...

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

قشم...

آدم چند روز بره بندر عباس و قشم و بازعاشق بشه...
و وقتی می خواد برگرده کلی غصه دار بشه که پیش میاد دوباره برگرده...
من اونجا عاشق گل های استبرق شدم و گل کاغذی های نارنجی و زرد و کاکتوس هایی که گوشه کنار شهر داشتند زندگی خودشون رو می کردند...

عاشق جنگل های حرا که ریشه عجیبشون آب شور دریا رو تصفیه می کرد و اکوسیستمی
که تو دنیا تک هست و انقدر ذوق کردم وقتی شنیدم که بافت اسفنجی ریشه، نمک آب رو می گیره که راهنما از قایق پیاده شد و یه ریشه برام جدا کرد!
"آب رو تصفیه میکنه"! این کار به راحتی صرف کردن فعل "تصفیه کردن" نیست. مطمئنا... کلی پمپ و کانال تخصص یافته باید توی غشای هر سلول ریشه باشه و بافت های تخصصی و مسیرهای یونیک بیوشیمیایی ...

و عاشق همه پرنده هایی که توی این جنگل ها زندگی می کردند و مارمولک های سیاهی که در گل ولای زمین جنگل بودند و پوست سیاهشون زیر نور آفتاب برق می زد...


و اینکه اونایی که صبح رفته بودند جنگل حرا شاخه های بالایی درخت ها رو دیده بودند و من که ظهر اونجا بودم یه دنیای دیگه دیده بودم...


و مبهوت جزر و مد شدم و اینکه صبح زود آب بالا بود و ظهر که می شد خیلی از قایق ها و لنج ها به گل نشسته بودند! اینکه به این وضوح تاثیر جاذبه ماه رو روی زمین ببینی به جز شیفتگی هیچ راهی برات نمی مونه ... حالا هر چقدر هم که قبلا خونده باشی و شنیده باشی...

و خلیج فارس که زیادی آبی بود وعمیق و بزرگ و شور!


و اینکه توی ساحل فلامینگو می دیدی! شاید به همون راحتی که گنجشک می بینی تو شهرت و فکر میکنی که از این پرنده ها با پر و نوک گل بهی فقط تو فیلم های مستند خارجی می شه دید!





(گل استبرق، وقتی صبح روز اول، به محض بیرون اومدن با همچین منظره ای مواجه بشید خب باید "دل از کف بدهید"!)

(جنگل حرا، حد مد مشخص هست... )

( راهنمای محلی قایق که داره یه ریشه جدا می کنه)

(تمام جزیره رو ناهمواری هایی رسوبی شبیه این پوشانده بود)


(غار های خربس هم در دل تپه ها و بلندی ها بود، یادگار حضور پرتغالی ها... قشم "قدمت" داشت و تاریخ...)


(پرتغالی ها در این غارها که خودشون درست کرده بودند مستقر بودند و از این جا می تونستند جزیره رو زیر نظر داشته باشند)


(بر روی دیواره های غار چهره هایی نقش بسته بود )


(این هم ، ورودی غارهای خربس! شیوه جدید عکاسی... خود مستند نگاری یا Auto-shadow-photography! )


(حتی سوار قایق هم شدم!)


(قایق حتی خیلی تند می رفت...!)

(...)

ولی خوشحالم که ناشناخته است جایی مثل قشم و دور از دسترس هست و امیدوارم هیچ وقت مثل شمال و دریای خزرو روستای کندوان و دریاچه گهر شناخته نشه که پر از زباله و پلاستیک بشه و با داس سرخس های جنگل های نزدیک ساری رو ببرند که غذای دام بشه و شاید برای اینکه تکه زمینی رو صاحب بشند...

و امیدوارم که به امید "رونق اقتصادی" اونجا هیچ وقت شلوغ نشه وقتی که به طبیعت و محیط زیست و اهمیت "ذخیرگاه زیستی" بودن و اثرات بهم خوردن اکوسیستم و نابودی گونه ها و تبعات منفی حضور توریست حتی فکر نمی کنیم...

و امیدوارم که هیچ سربازی روی دیواره های غارهای تو در توی خربس یادگاری ننویسه و تاریخ حضور نزنه!


البته می دونم که اونجا از اهواز همیشه مرداد تر هست و شرجی و گرمای وحشتناک تری داره و شاید همه اینها به خاطر هوایی بود که به شدت خوب و بهاری بود و آفتاب ملایم و وزش باد ساحلی خنک... ولی مطمئنم که من عاشق همه این ها شدم و می مونم...

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

روز جهانی ایدز


داریوش اگر می دونست که بعدا بیماری ایدز به شمار بیماری های گریبانگیر بشر اضافه می شه، اون هم در زمانی که دوره هولوکاست بیماری های عفونی به سمت بیماری های غیر واگیردار مثل دیابت و بیماری های قلبی و عروقی شیفت پیدا کرده و یکی از راههای انتقال این بیماری جزء "مگو" های فرهنگ ایرانی-اسلامی و تابوهای صدا و سیما و مدارس هست، حتما می گفت " خدایا ایران را از شر دروغ و خشکسالی و ایدز محفوظ بدار..."

آمار مبتلایان شناخته شده در ایران حدود 18-17 هزار نفر هست که تخمین زده می شه با احتساب ناشناخته ها چیزی حدود 70 هزار نفر باشند. هر چند ظاهرا به تعداد میکروفن های موجود آمار داریم! سرچ کنید تا ببینید...


(نقشه پراکندگی مبتلایان به ویروس ایدز)