۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

Chemistry is life and evrything



انجمن شیمی آلمان به مناسبت بزرگداشت سال 2011 که به نام شیمی نامگذاری شده، با حمایت مالی یونسکو و آیوپاک، مسابقه کارتون با موضوع " شیمی زندگی است " رو برگذار کرد و این طرح*  به عنوان یکی از آثار برنده انتخاب شد.
دکتر Thomas Kodenkandath دانشمند** هندی تبار صاحب این اثر هست.
جشن پایانی و مراسم اهدای جایزه، اول سپتامبر در آلمان برگزار شد.
این طرح الهام گرفته از نقاشی معروف خلقت آدم میکلانژ بوده.
بسی عالی... یه جوری داستان خلقت آدم رو علمی کرده و پای دی ان ای رو وسط کشیده و ذهن رو از داستان و افسانه دور کرده.

* عکس رو نتونستم آپلود کنم.
** دقیقا همه جا نوشته بود دانشمند! شیمیست بوده یا بایو ساینتیست رو نفهمیدم!

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

دریاچه ارومیه

دریاچه نمک ارومیه هم قرمز شد. زمستون 87 خلیج فارس به دلیل شکوفایی کشند قرمز یا red tide هم تغییر رنگ داده بود. گفته می شه که عامل تغییر رنگ دریاچه ارومیه میکروارگانیسم مسبب قرمز شدن خلیج فارس و یا نادلاریای مسئول شکوفایی جلبکی دریای خزر نیست، چون این گونه ها قادر به زیست در محیط شدیدا نمکی دریاچه ارومیه نیستند. نوعی آراکی باکتر هالوفیل مسئول این تغییر رنگ هست.
دریاچه ارومیه، به دلیل تبخیر سطحی سال به سال در حال کوچکتر شدن هست. ناکافی بودن بارش ها و برداشت بی رویه آبهای زیر زمینی و سو مدیریت منابع آبی سرریز به دریاچه که ورودی آب به دریاچه رو کم می کنه، تغییرات آب و هوایی، سد سازی و پل میانگذر دریاچه از دلایل کوچک شدن دریاچه است که نتیجه تغییر اکوسیستم وغالب شدن یک گونه خاموش هست.
روزانه حدود نیم سانتیمتر از ارتفع آب دریاچه کم میشه.
این دریاچه رو یونسکو جز منابع زیست کره قرار (pdf) داده. و همینطور جنگل های حرای خلیج فارس و تالاب انزلی.
اواخر شهریور 85 که برای یک کنگره تبریز رفته بودم، با چند دوست و همسفری، سری هم به دریاچه زدیم. اسم قدیمی دریاچه ارومیه چیچَست بوده. یعنی درخشان. باید ظهر اونجا برسی تا معنی چیچست رو بفهمی. زمینی که یک لایه نمک سفید بود... تا بعد از ظهر با لباس های سفید شده از نمک برگشتیم. اون موقع ریدر هنوز اختراع نشده بود وگرنه کلی لایک می زدم و حتما شر می کردم. دیدنی بود. هرچند که لذت دیدن دیدنی های  منحصر به فرد طبیعی، همیشه با افسوس همراهه و نگرانی اینکه آیا تا همیشه می مونه. برای همیشه  نه، حداقل اینکه روند طبیعی خودش مختل نشه.
چیزی دیگه ای هم که هم اونجا شنیدم و بعداً توی تی وی خودمون در موردش گفت، لجن درمانی با گل و لای دریاچه بود. البته من بیشتر ترسیدم که هجوم به دریاچه به این منظور بیشتر سبب بهم خوردگی محیط اونجا بشه بشه. این قضیه پایه علمی داره؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

آیا دم مردانه به جز لاف نبود؟


پارسال، همین روزها تب H1N1 داغ داغ بود. نگران این بودیم که تا پایان پاندمیک اعلام شده سازمان بهداشت جهانی چند نفر از دور و بری ها دیگه نیستند! WHO گفته بود که تا آخرای زمستون 2010 واکسن در اختیار کشور ها قرار می گیرد. همزمان نگرانی از ورود واکسن های تقلبی ساخت کشورهای همسایه، مثل پاکستان وجود داشت. از روبوسی راحت شده بودیم.  توصیه شده بود که ماسک شماره فلان و نه هر ماسکی بدرد می خوره و دستها رو چه جوری باید شست. سفر حج پارسال محدودیت هایی رو داشت. تلویزیون احساس بدی داشت که بنویسه آنفولانزای خوکی. دانشگاههای علوم پزشکی برنامه هایی رو برای کادر درمانی برگزار کرده بودند. روزی که رفته بودم قسمت قابل توجهی از دفتر چه تلفن، قسمت شماره تلفن پزشک ها و دندون پزشک ها، رو به عینه دیدم!
حتی من اینجا و اینجا نوشته بودم.
هنوز هم روی در و دیوار داروخانه ها پوستر های ژل های بدبوی ضد عفونی کننده دست دیده می شه و آدمیزاد به این همه وقت شناسی بعضی ها غبطه می خوره! کارخانه های تولید کننده مواد شوینده هم تبلیغات تلویزیونی صابون مایع ا شون رو به آنفولانزای H1N1 مزین کرده بودند، انگار فرمول ویژه و اختصاصی مبارزه با این آنفولانزا رو انحصارا بدست آورده بودند.  یاد اون وقتا می افتادم که تازه کامپیوتر اومده بود و یه دفعه تو بازار پر شده بود از کاور و محافظ مانیتور و جای دیسکت و ...
زمستون امسال به طور موردی کلاس های مدارس تعطیل شده بود و موارد ابتلا و مرگ هم گزارش می شد. اما از واکسیناسیون تمام جمعیت خبری نشد. هر چند که اکثر دارو خانه ها واکسن آنفولانزای فصلی  رو داشتند. عده ای به هوای اینکه این واکسن، همون واکسن آنفولانزای خبیث جدید هست واکسن زدند و یه عده هم آگاهانه وبرای اینکه احتمال سرماخوردگی شون کمتر بشه این کار رو کردند.
 آش به اون شوری که گفتند نبود. شرایط خیلی وخیم نشد. شاید به دلیل حساسیت جوامع و دولت ها و رعایت اصول بهداشتی این شرایط وخیم پیش نیومده. ولی به هر حال WHO زیر سوال رفته. سازمان بهداشت جهانی متهم شده که در مورد شدت علائم و مرگبار بودن این بیماری با شرکت های داروسازی تبانی کرده تا شرایط رو پاندمیک اعلام کنه و کشورها مجبور به خرید و ذخیره داروهای ضدویروسی و واکسن این کارخونه ها بشن.
WHO مسئول ترس گسترده و بی مورد و هدر دادن میلیون ها دلار توسط کشورها، به خاطر گزارشات اشتباه شناخته شده.
جریان انتقادها از اروپا شروع شد. اولین گزارشی که WHO رو متهم کرده بود که با شرکت های دارویی زد وبند داشته از پاریس منتشر شد. در گزارش بعدی فیونا گادلی سردبیر BMJ گفته که اعتبار و آبروی سازمان بهداشت جهانی بدجوری آسیب دیده و باید یه فکری به حال خودش بکنه.
ولی این داستان از طرف سازمان بهداشت جهانی رد شده و در یه مصاحبه یا گزارش، یه مقام مسئول گفته که این حرف ها اهانت به شعور قربانیان H1N1 هست(!) و مواضع ما کاملا شفافه و اسنادش هم موجود می باشه و سازمان بهداشت جهانی هیچ کوتاهی نکرده و تا الان 13 هزار نفر در دنیا کشته شدند و به خاطر همین حساسیت ها بوده که بیماری در وضعیت ملایم یا Mild باقی مونده. هر چند که این مقام شروع دوباره موج بیماری (در مورد موج دوم)، در نیمکره شمالی رو در فصل سرد پیشرو نامحتمل ندونسته. همونطور که الان در نیمکره جنوبی فعالتر هست.
نتیجه اخلاقی: حقیقت رو از هیچ جا نمی شه پیدا کرد.

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

امید به زندگی

ریدرگردی می کردم و رسیدم به یه آیتم که از لنکرانی، وزیر سابق بهداشت نقل قول کرده بود امید به زندگی در ایران رتبه 7 دنیاست.
مطلب در مورد زیر سوال بردن امید به زندگی نداشته در ایران بود. کامنت های وارده هم همینطور.
البته مهم نیست که کدوم وبلاگ اینو نوشته، قبلا هم به این مورد برخورده بودم. اصلا اینو یه طور غریبی مثلا توی اخبار می گن که انگار چه خبره حالا.
اصطلاح امید به زندگی  معمولا با چقدر به آینده امیدواری، چقدرهمه چی آرومه و چقدر خوشحالی اشتباه گرفته می شه!

امید به زندگی یا Life Expectancy با شاخص های رفاه اجتماعی سنجیده نمی شه. وقتی یه نفر به دنیا میاد، ممکن هست بدو تولد بمیره یا زیر یکسال یا یکسال رو رد می کنه و امید اون می ره که 5 سال رو هم پشت سر بگذاره. مثلا اتفاقات و حوادث و بیماری های منجر به فوت بچه یک و نیم ساله با 4 ساله شبیه به هم هستند و بعد از 5 سالگی با شروع مرحله جدیدی از رشد خطرات دیگه ای حیات یک کودک رو تهدید می کنه.
سازمان بهداشت جهانی آمار میزان مرگ و میر رو در این 3 مرحله شاخص رشد بهداشت می دونه. مثلا واکسیناسیون امید به زندگی رو افزایش می ده. یا دسترسی به آب آشامیدنی سالم.
با افزایش سال های عمر، عوامل تهدید کننده زندگی شکل جدیدی می گیرند. مثلا سوانح هنگام کار یا تصادفات.
به هر صورت بالا تر بودن امید به زندگی، شاخص رشد و پیشرفت یک جامعه است. 

امید به زندگی، به تفکیک جنسیت هم قابل بررسی است. به دلیل شیوع بیشتر بیماری های مرگبار ژنتیکی در جنس مذکر، سوانح کار و تصادفات منجر به مرگ بیشتر و در خطر بودن بیشتر مردان در برابر برخی بیماریها مثل بیماری های قلبی و عروقی، امید به زندگی مردها در اکثر جوامع پایین تر است.
امید به زندگی در ایران برای زنان 72/6 و برای مردان 69/4 هست و از میانگین دنیا 6-5 درصدی بالاتر هست. تقریبا در میانه قرار داریم و نه رتبه 7. اگر کسی گفت که امید به زندگی در ایران بالاست، تصور نشه که طرف داره بلوف می زنه. نه! درست می گه، ولی چیز خاصی نیست! انگار داره می گه بیشتر شهر های ما لوله کشی آب آشامیدنی دارند!

این اصطلاح، به هیچ وجه رفاه اجتماعی رو و برخورداری از استانداردهای بالای زندگی رو در بر نداره و فقط می گه که میانگین طول عمر افراد یک جامعه چقدر هست. امید به زندگی یک شاخص کمی زندگی است و نه کیفی.

این شاخص بیشتر مربوط می شه به قاعده هرم مزلو!

* اینجا رو هم ببینید.



۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

سلولی مولکولی vs جفرافیا

آیا تفاوت پاراگوئه با اوروگوئه، همان تفاوت پروکاریوت و اوکاریوت* می باشد؟
از جام جهانی فوتبال بابت یاد آوری وجود این تفاوت سپاسگذاریم!

*یوکاریوت هم خونده می شه.

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

فلش بک



چند هفته پیش جشن فارغ التحصیلی یه دوست رفته بودم و سپس در بازگشت، روی کاغذ چک نویس ها این به ذهنم رسید! قرار بود وقتی فرصت بیشتری پیدا کردم این طرح رو آبرومندانه تر بکشم ولی حسش نیست دیگه! الان هم از وسط کلی کاغذ پاره و قطعنامه که داشتم مینداختم پیداش کردم!

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

13

سبزه گره زدن یک ساختارشکن

۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

بهار امسال از سرزمین های جنوبی

خارجی:
بالاخره این تغییرات آب و هوایی تاثیر خودش رو گذاشت. کوههای شمال خوزستان که هر سال عید رو یکی دو روز می ریم، امسال علیرغم بارون های خوب پاییز و زمستون، خشک و بی گل بود. نه شقایقی و نه بابونه ای و نه لاله ای و نه...
دلیل پیچیده ای نداره. هیچی به جز گل دهی هر ساله و پراکنده شدن بذر گل ها و گیاه ها، استمرار نسل پوشش گیاهی علفی یک ساله رو بیمه نمی کنه. 3-2 سال بی بارونی و خشکی دمار از روزگار بافت گیاهی "سردشت" و "شهیون" دراورده بود.
زمین های دیم گندم با گندم های سبز و بلند، خاطره ای بس دور و دست نیافتنی شده اند.
محیط کشت امسال خوب "دم نداده بود" و باید سال ها منتظر موند تا شاید دوباره به مدد جهشی، چیزی،  اون همه نمونه زیستی رو دوباره بر گرده. 


داخلی:
تا جایی که یادم میاد هر سال، یکی دو هفته تعطیلات عید، توی خیابون ها و پاساژها، آدم ها و رهگذرها با بقیه روزهای سال فرق داشتند. موجوداتی بودند که رنگ مانتوها و لباس هاشون و موهاشون می گفت قراره از این به بعد چی مد باشه! و سراغ جنس اصل وخارجی می گشتند. ولی امسال مسافرای نوروزی هر کدوم به یه زبونی و لهجه ای حرف می زدند و به طرز عجیبی بازار و خریدشون به  دستفروش های خیابون سعدی محدود بود. بازار پر از جنس بی کیفیت چینی و خرده ریزه های کم قیمت زندگی. تقریبا مشابه این بازار رو 9 شب به بعد دور حرم مشهد و خیلی جاهای دیگه می شه دید. 
خب ظاهرا قراره پول های درشت از این به بعد دوبی و آنتالیا و امثالهم خرج بشه.
سهم ولایت ما هم گرما وخاک و خاک و خاک خواهد بود.




 بزی که واسه عید موهاشو های لایت کرده بود. بد هم نشده!




ترکیب جذابی از آبی و قرمز
روزی حشره خواهد شد. روی بوته های بادم کوهی زندگی می کرد.




۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

سال نو مبارک!


۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

مالاریا

King Tut ( توت انخ آمون) رو مالاریا کشت!
اینجا خبر رو حرفه ای تر می بینید! و اینجا گزارش علمی تر.
آزمایشات  DNA روی 11 مومیایی انجام شده و نشون می ده 4 تاشون از مالاریا- Plasmodium falciparum - مردند.
هدف این تحقیق اینطوری اعلام شده:
Objectives  To introduce a new approach to molecular and medical Egyptology, to determine familial relationships among 11 royal mummies of the New Kingdom, and to search for pathological features attributable to possible murder, consanguinity, inherited disorders, and infectious diseases.‏‏

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

همدردی گودری خاله خرسه

این عکس، که تو ریدر داره تند و تند شر می شه و لایک داده می شه و کامنت های انسان دوستانه داده می شه رو دوست ندارم.
همون عکسی که یه بچه سرطانی تو آیینه داره برای خودش مو و گل مو می کشه رو می گم.
دارم تصور می کنم که عکاس یه جوری این مساله رو واسه این بچه پررنگ کرده. یعنی ببین تو مو نداری، تو بیا طبق اصول عکاسی و برای سوزوندن دل بیننده هایی که سالم هستند تو آیینه واسه خودت مو بکش. اصلا هم خودش رو نذاشته جای پدر و مادر این بچه و بچه های دیگه. فقط خواسته ما، مثلا آدمای بی سرطان رو، به دلسوزی بندازه.
من از این حرفا بلد نیستم، ولی این کودک آزاری بوده به نظر من. کودک مریض آزاری هم بوده.
حتما والدین و کادر بیمارستان و دوستاش کلی براش حرف زدن که  موهات در میاد و این اتفاق می افته تا تو زود حالت خوب بشه و با فلان کلاه خوشتیپ می شی و از این حرفا ...
کدوم وبلاگ بود که خوندم خانم نویسنده وبلاگ واسه همدردی با دوستش که تحت شیمی درمانی بوده رفته موهای خودش رو از ته زده؟ به این می گن همدردی.
حتی اگر عکس هم واقعی نباشه و با فوتو شاپ درست شده باشه، که دیگه هیچی، عذر بدتر از گناه می شه. ارزش هنری نداره
پس مستحب آن است که آن شر و آن لایک کنیم.
همین دیگه، والسلام





۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

آنتی فمنیست

 با شما هستم. خواهر من، شما تلاش می کنی، دستگیر می شی، شاید کتک  هم بخوری تا دست از این فمنیست بازی برداری. من هم به تو می گم ول کن. خانه از پای بست ویران است. همین بساطی رو که برای ولنتاین راه میو فته رو نمی بینی مگه؟ چرا از چیکن ران یاد نمی گیری اونجا که می فرمایند مشکل قفسی نیست که دور شماست، مشکل اون قفسی هست که توی ذهن شماست یا شبیه به این. مشکل تن دادن با کمال میل به نقش های همیشگی تاریخی، سنتی، ملی، مذهبی و غیره است.
خواهر فمنیست اکتیویست من! راه برای فکر و تغییر و سوال همچین باز نیست. برای این همه ذهن بی سوال چرا خودت رو و بقیه رو خسته می کنی؟ مذهب و حجاب خیلی بیشتر از اونی که فکرش رو می کنی با مردم میکس شده. اصلا فیکس شده. غیرت و تعصب مردای قوم و قبیله ها رو ندیدی که اگه پیش بیاد سر می برن؟
فرض کن فردا هر کی خواست با هر حجابی که دلش خواست اومد بیرون، با جماعت ذکور چه خواهید کرد که آمادگی روانی لازم رو بعد از این همه قرن حجاب دیدن نداره؟
شمایی که با سهمیه بندی جنسیتی مخالفی، گیرم که امسال کنکور 100 درصد پذیرش رشته های پزشکی و 75 درصد مهندسی برق و مکانیک برای دختر ها بود، با کارفرما و جامعه ای که جنس دوم شکسته نفس رو برای کار ترجیح می ده چی؟
با این همه علاقه به جراحی بینی و بوتاکس و ژل و ساکشن و سولاریوم چی؟
شما فکر میکنی با آزاد شدن حجاب زن و دختر ایرانی آزاد شده؟ ولی از الزام درونی خودش برای عروسک شدن و رنگ به رنگ شدن و محبوب ذکور شدن چی؟
اینا دیگه کار شمای فمنیست نیست. باید یه سوالی یه خواستنی در ذهن اونی که تو براش داری خودت رو اذیت می کنی باشه یا نه؟
فکر نکنی که من درک نمی کنم.
آزادی پوشش، مثل نوک کوه یخی می مونه، اون پایین که دیده نمی شه ذهنیت مردمه که باید قبل از گیر دادن به قانون ها عوض بشه.که بارها برای من ثابت شده که محاله.
گیر دادن به حجاب که فکر می کنم بیشتر به شوخی شبیه باشه، ولی دختر و زن ما هنوز سخاوتمندانه خیلی از حقوق خودش رو با رضایت بی خیال می شه.  اصلا براش تعریف نشده است.



۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

...



امروز تولد بعضی هاست با سابقه ربع قرن زندگی (!) و تبریک ویژه و با تاخیر برای فارغ التحصیلی.

خب البته از بچگی با اون همه اسباب بازی که تجزیه و تحلیل می شد و عشق به آرمیچر و کامپیوتر معلوم بود چی کاره می شه دیگه!

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

زلزله...دوباره در هائیتی

یه کارنامه و یه برگه آزمایشگاه و ... فقط عدد نیستند. داستان ها و مرگ و زندگی ها پشت سر این همه عدد و حروف بی جمله و نقطه و احساس هست. که اصلا نمی شه ساده گرفته بشن.
هائیتی زلزله اومد.
اولی 7 ریشتر بوده و دومی 6 تا. ولی جدول مشخصات این دو زلزله به اندازه دیدن گزارش ها و خبرها ی بدون عدد و رقم نمی گه اونجا الان چه خبره و قبلش هم آرامش و زیرساخت درست حسابی و صلحی نبوده. این زلزله ها چه زندگی ها و سرنوشت هایی رو که تکون نداده و تا کی که کمی جبران بشه. و جامعه از این به بعد چطور می شه.
چه مفاهیم جدیدی رو از دل این فاجعه و اوضاع بحرانی می شه بیرون کشید و یا اصلا خیلی از تئوری های قبلی جواب نخواهند داد با این شرایط.
حدود 200000 هزار نفر کشته در یک لحظه توی پایتخت یه کشور فقیر...
تا اونجایی که یادم میاد از زمین شناسی سوم دبیرستان که خیلی دوست داشتم درسشو، 7 تا 6، با یه نسبت لگاریتمی با هم اختلاف دارند. در هر واحد اختلاف ریشتر که بیان می شه شاید 20یا 30 برابر شدت زلزله تفاوت داره.

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

من مطمئنم که بعضی از کتاب ها رو یه زمانی نباید می خوندم. بعضی از فیلم ها رو نباید می دیدم. بعضی از آهنگ ها رو نباید می شنیدم.
یعنی وقتی که من مرتکب اینا شدم زود بود و نه اینکه پشیمون باشم یا بد بوده باشند. کاش دوباره پیش می اومد...
چند نفری توی وبلاگ هاشون و ریدر دارن 10 فیلم برتر، به نظر خودشون، رو انتخاب می کنند. اسم فیلم ها رو که می خوندم به نظرم جای چند تایی خالی بود. امریکن بیوتی و قاتلین بالفطره و...
یادمه آهنگ عجیب اول فیلم قاتلین و صدای نتراشیده و نخراشیده اونی که می خوند رو به شدت دوست داشتم.100 دفعه بک وارد می کردم اول فیلمو
الان از ریدر فهمیدم اون خواننده کوهن عزیز بوده. می گم که یه زمانی یه فیلم هایی رو نباید می دیدم...



*اطلاع دادند که انتخاب 10 فیلم برتر دهه گذشته مد نظر بوده

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

...



امشب، 21 دی، تولد بعضی هاست که دیگه 21 ساله نیستند!


تولدش مبارک از راه دور...


۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

biodiversity year







سال 2010 رو یونسکو سال تنوع زیستی نامگذاری کرده.


آدم همه چیزشو از تنوع زیستی داره. غذا، سوخت، دارو، مصالحی که باش خونه می سازه. تنوع زیستی کلید تنظیم کیفیت آب و هو ا و تشکیل خاک و حفاظت ما در برابر خطرات و بیماری هاست. تنوع زیستی ارتباط نزدیکی با باورها و فرهنگ ما داره.

من وسط این همه ناخوشی از این نامگذاری خوشحالم. سر به هوایی دیگه کافی بود!


یونسکو امیدواره که سرعت انقراض گونه ها کمتر بشه. باشد که رهنمون شویم.


از اینجا هم می شه کارت پستال های تبریک سال نوی سال تنوع زیستی رو برای دوست و آشنا فرستاد.